جمعه دیر از خواب بیدار شده بودم، بهعلاوه آخر شب هم هندونه خوردم واسه همین خوابم نمیبرد! سحری رو با "علی.ا" خوردیم و نماز رو هم خوندم و بعد ساعت 4:45 خوابیدم به سلامتی! و ساعت 6:48 بیدار شدم یعنی فقط 2 ساعت خوابیدم:| ترسم از این بود که مثل هفته پیش خستگیم باقی بمونه و ...! به مهندس "مه...ی" و "مد...و" گفتم که 5شنبه با رئیس واسه مرخصی یکشنبه صحبت کردم و یکشنبه و دوشنبه نمیام. یک ساعتی هم سرِکار خوابیدم!:| شد 3 ساعت! ساعت 15 فهمیدم که برای گرفتن هزینه سفر باید 3 روز پشتسر هم مرخصی گرفته باشیم یعنی اگر امروز (شنبه) هم مرخصی گرفتهبودم هزینه سفر بهم تعلق میگرفت:( اضافهکاری هم واینستادم چون شب بلیط داشتم و یه سر هم باید دانشگاه (لویزان) میرفتم تا امانتی "محمد.ا" رو از یکی بگیرم؛ به همین خاطر نسبت به روزای دیگه یک ساعت دیرتر رسیدم خونه یعنی 5:15، 5:30. تویِ خونه هم از 18:30 تا 19:30 گرفتم خوابیدم؛ البته هنوزم دارم عواقبش رو تحمل میکنم چون لخت گرفتم روی تخت "علی.س" و زیر کولر با یه ملافه خوابیدم و کتف چپم درد میکنه البته شلوار پام بودا!(-B بعدشم پا شدم و وسایلم رو جمع کردم و ساکم رو بستم و حدودا ساعت 20:30 از خونه زدهبودم بیرون. چون دفعه اولم بود که از این مسیر میرفتم 3 تا راه داشتم: یکی اینکه با ماشینهای جلوی دانشگاه شهید رجایی برم ایستگاه مترو فدک و بعد ...، راه دوم و سوم رو "علی.ا" پیشنهاد داد: یکی اینکه برم اونور بزرگراه امام علی(ع) واستم و دست تکون بدم تا با ماشین شخصی برم میدون رسالت و مترو گلبرگ و بعد ... و دوم اینکه سوار BRT های امام علی(ع) بشم و ایستگاه جوانمرد قصاب پیاده شم و بعد ماشین بگیرم تا راهآهن. پلن A رو انتخاب کردهبودم. بهجلوی دانشگاه شهید رجایی که رسیدم داشتن اذون مغرب میدادن. خبری از ونها نبود یکی هم که از سمت مترو اومد بعد اینکه مسافراش رو پیاده کرد، خالی رفت! راهی هم به کنار بزرگراه از اونجا نبود که ماشین شخصی بگیرم تا رسالت و باید همون مسیر رو برمیگشتم بنابراین فقط پلن C مونده بود! رفتم وسط بزرگراه تا سوار BRT شم. تویِ اتوبوس به یه آقاهه گفتم که میخوام برم راهآهن، کدوم ایستگاه پیاده شم بهتره؟ که اون گفت پیروزی پیاده شو، ایستگاه مترو شیخالرئیس از پلهها که بری بالا، سمتِ راستته. خلاصه! از اونجا رفتم تا دروازه شمرون و خط عوض کردم و بعد ایستگاه دانشگاه امام علی(ع) رفتم و بعد از اونجا با BRT رفتم راهآهن یعنی جمعا از خونه تا راهآهن سوار 2 تا BRT و 2 تا مترو شدم! ساعت 22 راهآهن بودم. اول رفتم لاشهی بلیطم رو گرفتم بعدش یادم اومد که نمازم باید بخونم! بعد نماز رفتم سوار قطار شدم. وای!!! یادم نبود که قطارای معمولی خواب سیستم سرمایش نداره!:( واگن اول بودم و رئیس قطار سریع بلیطامون رو چک کرد، چون خسته بودم زنگ زدم خونه و به "مهدی" که تنها بود گفتم الان میحوام بخوابم دیگه زنگ نزنین، صبح زنگ میزنم و رفتم بالا که بگیرم بخوابم ولی چراغ روشن بود و همکوپهایها ماشالا ...! پیراهنم رو درآوردم