گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
محبوب ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|

اردیبهشت 93 شروع بکار کردم، اون روزا ساکن خوابگاه بودم و وقتی از سرکار برمیگشتم وقایع اتفاقیه اداره رو برای دوستم تعریف میکردم تا اینکه بعد دو ماه و نیم به دلایل مختلف که مهم ترینش دوری محل کارم (شرق تهران-نوبنیاد) تا خوابگاه (اتوبان تهران-کرج) بود به جمع دوستان خوابگاه سابق که خونه ای رو در محله لویزان کرایه کرده بودند اضافه شدم. دیگه دوستم نبود که براش روزانه هام رو تعریف کنم. خیلی اتفاقی با دوستی آشنا شدم که وبلاگ داشت و خاطره نویسی میکرد، مجذوب نوشتنش شدم و وقتی علاقه من رو به نوشتن دید پیشنهاد وبلاگ زدن رو بهم داد، از همین جا هم شروع کردم! اون موقع ها واسه ورود به اینجا باید دعوت نامه میداشتی. چون خودش توی بلاگفا می نوشت منم رفتم اونجا، دوستم یک آهنگ هم وبلاگش داشت که همخونه ای هام رو مجذوب کرده بود بدون اینکه بدونن آهنگ داره از یک وبلاگ پخش میشه. بلاگفا رو با همین نام انتخاب کردم و بعد کلی وسواس در انتخاب تم و آهنگ شروع کردم به نوشتن. خیلی اتفاقا اونجا برام افتاد، با دوستان خوبی آشنا شدم تا اینکه بلاگفا قاطی کرد و من رو برگردوند به اینجا.