نیمه شعبان مشهد بودم و یک روز قبل و بعدشم مرخصی گرفتهبودم تا برای پروژه انتقالم به مشهد یک کارایی بکنم. هم رفت و هم برگشتم از قطار جا موندم! رفتنا چون اواحر شب بود و مترو دیر به دیر میرسید دیرتر از حد معمول به مترو امام علی (ع) رسیدم و بازم به همون دلیل قبل اتوبوسای BRT هم دیر به دیر میاومدن، همش داشتم حرص میخوردم که ناگهان یک موتوری اونور خیابون توجهم رو جلب کرد و صداش زدم و گفتم راهآهن، گفت 5 تومن و منم چشم بسته قبول کردم و بهش گفتم که فقط سریع منو برسون، سهچهار دقیقه قبل حرکت قطار رسیدم ولی ی بیدقتی باعث شد که از یک سکوی دیگه پایین برم و سوار قطار بعدی بشم که تازه داشت مسافرا رو بارگیری میکرد، داخل کوپه که شدم و ساکم رو بالا گذاشتم دیدم قطار کناری مون راه افتاد، کتابم برداشتم تا مطالعه کنم که چندتا دختر اومدن! و غرزدن که یک صندلی رو به دو دیگه هم فروختن!
این رو قبلا نوشته بودم ولی ادامهش نداده بودم، الان اتفاقی دیدمش! حس نوشتن ادامهش با جزئیات رو ندارم واسه همین خلاصه ادامه میدم که بعدا یادم بیاد چه کرده بودم!