گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
محبوب ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|

استخر

شنبه, ۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ق.ظ

دیروز قرار بود ساعت 17 با تنی چند از همکارا بریم استخر. "اکبر.ح" چون می­خواست بچه­ش رو ببره آزمایشگاه ساعت یک از اداره زد بیرون. من هم چون تقریبا ساعت 9 اومده بودم می­تونستم تا ساعت 15 بمونم بعدش موندنم می­شد مفتکی! تا 15:30 واستادم و کارهام رو کردم بعدش زدم بیرون و رفتم فروشگاه اتکای نزدیک اداره­مون، یکم چرخ زدم اون­جا و اجناسش رو نگاه کردم، سپس رفتم مرکز دندونپزشکی نزدیک همون­جا که قبلا هم خودم واسه درمان دندونام می­رفتم و با فضاش! آشنا بودم و توی نمازخونه­ش خوابیدم! تا بهم زنگ بزنن. تماس که گرفتن اومدم بیرون و توی ایستگاه اتوبوس نشستم تا برسن بهم. آقای "شا..ن" ساعت 16 رفته بود خونه ولی "حبیب.ک" و دُکی تا خِرتلاق* اضافه­کار پر کرده بودن و تا 16:45 وایستاده بودن. رفتیم دمِ شهرک و به ترتیب آقای "شا...ن" و "اکبر.ح" اومدن سوار ماشین شدن و راه افتادیم سمت مجموعه آبی. به ترتیب جکوزی، سونای خشک، استخر شنا، جکوزی، سونای بخار، جکوزی، سونای خشک، حموم سنتی، استخر شنا، ماساژ ریلکسیشن، جکوزی و استخر شنا رفتیم؛ البته بعد ماساژ توی جکوزی به "حبیب.ک" گفتم: [بیچاره این همه زحمت کشید ما رو توی حموم شست بعدش رفتیم ماساژ با روغن بدنمون رو چرب کرد!] ابزارمندی تا این حد که لیف و کیسه رو هم گرفتیم و با خودمون آوردیم. تقریبا سه ساعتی توی مجموعه آبی بودیم. حول و حوش 21:30 بود که "اکبر.ح" و "شا...ن" رو نزدیک درب شمال اداره و زیر پل عابر پیاده کردیم تا برن شهرک و خونه­هاشون. ما هم رفتیم سمت پروین تا دُکی رو برسونیم و بعدش بریم خونه­ی خودمون. دکی اصرار داشت که شام رو بیرون بخوریم. بالاخره من و "حبیب.ک" راضی شدیم و دمِ ی پیتزایی توی پروین نگه داشتیم و رفتیم داخل، پایینش که همه زوجین و بعضا سه نفره خانوادگی نشسته بودن واسه همین رفتیم بالا و تقریبا انتهای سالنش نشستیم. پشت سرمون ی پسره تنها نشسته بود که یهو گفت: [دکتر!] ما هم متعجب برگشتیم بهش نگاه کردیم و بین خودمون گفتید دکتر رو از کجا شناسایی کرده؟! که فهمیدیم با ی مَرده بود که ابتدای سالن نشسته. توی منوش قیمت و نوع پیتزاها نبود واسه همین دکی رفت پایین و بعدشم ما رو صدا زد. من نوع پیتزام رو انتخاب کردم، دکی و "حبیب.ک" می­خواستن اول سبد سوخاری بگیرن تا باهم بخورن که دکی یادش اومد گلو درده و سرخ­کردنی واسه­ش خوب نیست بعد که بیشتر فکر کرد دید پیتزا هم بخاطر سس تندش واسه­ش خوب نیست و همون­جور که جلوی پیشخوانش ایستاده مشغول انتخاب بودیم تصمیم گرفتیم بیایم بیرون و بریم ی نوع غذای دیگه بخوریم! پیشنهاد جگر بود، توی راه جگرکی بودیم و دکی جلوتر از ما می­رفت که یهو ی پسره با شلوار پاره! اومد جلوشو یکم باهاش شوخی کرد، دکی هم یواشکی بهش گفت که ما همکاراشیم و رفتار و برخورد پسره یک­باره 180 درجه تغییر و کرد و با متانت باهامون سلام علیک و کرد و ی ببخشید گفت و از دکی و ما خداحافظی کرد و اَزَمون دور و در افق محو شد! به دکی گفتم: [خوبه باز پسر بود!] اونم گفت: [آره! منم داشتم به همین فکر می­کردم!] رفتیم داخل جگرکی و از منوی روی میزش دکی 6 سیخ جگر و 2 سیخ دنبه، من دو سیخ جگر و 2تا هم قلوه و "حبیب.ک" هم 5 سیخ جگر انتخاب کردیم و به مرد پشت دخل سفارش دادیم که گفت: [جگرمون تموم شده]! اومدیم بیرون و اونور کوچه رفتیم توی ی تهیه غذا که اونم گفت قاشق چنگال فلزی دارم ولی ظرفام یکبار مصرفه و مورد قبولمون واقع نشد و برگشتیم سمت ماشین که بریم ی جای دیگه ولی به ترافیک خوردیم و من و "حبیب.ک" اعلام کردیم که ما شام نمی­خوایم. خلاصه این­که قسمت ما بیرون شام خوردن نبود. دکی رو رسوندیم نزدیکای خونه­ش و ما هم اومدیم سمت خونه­خودمون. "حبیب.ک" من رو هم سر کوچه خودم و خودش پیاده کرد و هر کی رفت سوی خونه خودش. حدود ساعت 23:10 و پس از حدود 15 ساعت که از منزل زده بودم بیرون رسیدم خونه.

پ. نوشت: بیاموزیم!

خِرتِناق. تلفظ عامیانه و نادرست خِرتلِاق. به معنای حنجره. در زبان عامیانه گاهی به اشتباه واژۀ خرتلاق، خرتناق تلفظ می شود. اصل این واژه در لغتنامۀ دهخدا آمده است. تا خرتلاق خوردن: بسیار خوردن، بیش از حد خوردن.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۱

نظرات  (۹)

۰۱ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۷ اسپریچو ツ
عامو همون اول یه کلمه مینوشتین قسمت نبوده شام بخورین:دی
پاسخ:
هیجانش به همین بود که آخرش رو کسی ندونه :دی
چرا من همیشه فک میکردم خرتنناس هست؟!!! :/
و البته نمیدونستم معنی حنجره میده! فک میکردم ته یه چیزیِ مثلا!
پاسخ:
خرتناس؟! :|
الان از اینکه ی چیزی ب دیگران آموختم در پوست خودم نمیگنجم (-B
همیشه از قبل غذاخوری خوب تو خیابون موردنظرتون را کشف و شناسایی کنید:)
پاسخ:
شناسایی شده رفتیم که به در بسته خوردیم وگرنه موارد دیگه زیاد بود
۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۲ خانوم مهندس
این کلمه که توضیح دادین رو تو هیچ حالت نه شنیده بودم نه فهمیدم چطوری تلفظ میشه و نه فهمیدم کاربردش چیه.
این دکی چقد مشکوکه!
فکر دل خواننده هاتون نمیکنید اینقدر درمورد جگرکی و سفارشاتون با دقت توضیح میدید. هرچند خودتون هم بهش نرسیدید!
چقد ناز دارین. چون ظرفاش یه بار مصرف بود نخوردین؟؟؟؟؟
پاسخ:
واقعا نشنیده بودید؟!
از مشکوک هم اونورتر، البته واسه ما(من) دستش رو شده س!
همون! احتمالا آه شماها پیش پیش گرفته و هیچی از اونا نصیبمون نشد :))
اوهوم (-B نازداریم :دی البته زیاد مایل به خوردن برنج نبودیم و منتظر ی دلیل!
من فکر میکردم هرتناقه!!!
من رووم نمیشه با دوتا همکار مرد برم رستوران.حتما یه پایه خانوم با خودم میبرم.
پاسخ:
احتمالا "خ" ش رو قشنگ نشنیده بودید و فکر کردید "هرتناقه"
الان من باید ببینم رووم میشه با دوتا همکار خانم برم رستوران؟!!! :-؟
نکنه شما فکر کردید من ...!!! هووم؟! :|
جگر دنبه...
استخر ماساژ حموم.سنتی..
چقدر واحسرتاییی...
پاسخ:
خوردنی هاش واسه ما هم حسرت شد البته :)
با اینکه نوشتید نشد بخورید ولی اسمشو دیدم دهانم اب افتاد:|
پاسخ:
من عذرخواهمشکلک های یاهو
۰۴ آبان ۹۵ ، ۲۰:۵۴ من انقلابی ام
به به چه خوب...

منم دلم الان هوای استخر کرد
پاسخ:
بالاخره یکی پیدا شد که به چیز دیگه ای جز غذا هم فکر کنه! :)
۰۶ آبان ۹۵ ، ۲۱:۰۵ ام اسی خوشبخت
سلام :)
چند وقته سعادت نداشتم بیام اینجا.
استخر و حس سبکیشو دوست دارم.
با خوندن این پست یاد خاطرات استخر با همکار محترم افتادم که ما رو هی میپیچوند و نمیومد.
ان شالله دفعه بعد شام هم قسمتتون میشه :)
پاسخ:
سلام
کم سعادتی من بوده :)
منم معمولا همکارا رو میپیچوندم ولی این دفعه رفتم :)
ان شاءالله :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">