بگم چند بار متنم رو نوشتم و پاک کردم؟! نوشتن رو یادم رفته! چی شدم من؟! تنبل شدم؟!
اوائل شروع کارم (بهار و تابستون 93) واسه همه کارام برنامه ریزی داشتم، آغاز هر هفته میدونستم چه لباسی رو چه روزی بپوشم و برم سرکار، قبل رفتن خیلی کم پیش میاومد بدون ادکلن یا اسپریی از خونه بزنم بیرون، لباسام رو به موقع و توی زمانهای از قبل تعیین شده میشستم، صورتم رو در روزای معینی اصلاح میکردم، کفشام همیشه واکس زده بود. هر روز صبح حتی اون موقعها که مجبور بودم 5:15 صبح بیدار بشم شسته رفته و به قول معروف میزامپلی! میکردم و از خونه میزدم بیرون ولی الان! الان از خواب بلند میشم و بلافاصله لباسام رو میپوشم و میام بیرون! کفشام ممکنه ماهها رنگ واکس به خودشون نبینن! این هفته از 6 روزی که رفتم سرکار 5 روزش لباسم تکراری بود! روغن نارگیلی که واسه موهام خریده بودم رو حدود یک ساله مصرف نکردم!
مُسَلَّمه همچین آدمی دستش به نوشتن هم نمیره دیگه. خیلی اتفاقا رخ دادن این مدت و ثبت نشدن. تماس ی دوست قدیمی، فوت باباحَجی (پدربزرگم)، سفرای مشهد و خواستگاریها، باشگاه رفتن من، اتفاقات اداره و ...
امروز جمعه سومین باری بود که دوست داشتم برم بیرون و واسه خودم بگردم ولی مثل دو دفعه قبل نرفتم! پارسال که "مهتاب" به تهران رفت و آمد داشت، باهم بیرون میرفتیم، هیچجایی هم که نمیرفتیم من میرفتم خوابگاهشون و باهم میرفتیم تا بازار محله نزدیکشون و بعضا بدون خرید برمیگشتیم و باز میگشتم خونهمون. (چقدر از افعال تکراری استفاده کردم ولی حتی حِسِّ ویرایش رو هم ندارم)