دو روز بعد شهادت امام رضا (ع) یعنی 22 و 23 آذر رو مرخصی گرفته و مشهد بودم، سه شنبه صبح ساعتای 5 و ربع برگشتم تهران، همزمان با سرویسمون رسیدم سرکوچه مون ولی باید ساکم رو می ذاشتم خونه. بعد این که نماز خوندم از خونه اومدم بیرون تا برم سرکار. قطار تخت دار هم که باشه، خسته سفر میشی.
سهشنبه و چهارشنبه رو اضافهکار وایستادم، پنجشنبه هم به این امید که ظهر میتونم وقتی برگشتم خونه ی دلِ سیر بگیرم بخوابم رفتم سرِکار. ساعتای 11:30 بود که مهندس "مه...ی" به گوشی م زنگ زد و گفت که روی لپ تاپ، ام دی بریزم و همراه راهنماش و نقشه سیکر! براش ببرم کارخونه. منم تا موقعی که داشتم لپ تاپ رو آماده میکردم به "محمد.ل" گفتم بره سوئیچ ماشین رو از "مد...و" بگیره تا باهم بریم پایین و برگردیم.