1. دیدم آن شده، روزِ قبلش براش آف گذاشته و ازش خواسته بودم لایسنس یه نرمافزار رو اگه داره بهم بده، سلام دادم بهش و بعد احوالپرسی و اینا گفتمش که فردا دفاع خانم "ن.ص" هست و من میام دانشگاه...ازش پرسیدم بستنیِ رو خوردین یا نه بالاخره؟! گفت: خوب شد یادم انداختی! الان که میخوام بخوابم، فردا میخورمش.
2. آدرس وبلاگم رو بهش دادم و گفتم: اینو نگاه کن تازه پیداش کردم! نگفتم ماله منه. پرسید واسه کیه؟ گفتم نمیدونم! جالب نیست؟! گفت ماله توئه؟ گفتم نه!...بعد یه کم مکاتبه! گفتم آره ماله منه. گفت چی شد وبلاگنویس شدی؟ گفتم با یکی آشنا شدم که وبلاگ داشت و از نوشتههاش خوشم اومد منم تصمیم گرفتم وبلاگ بزنم. گفت: این همه آدم وبلاگ داشتن! چی شد که اون باعث شد؟!