همسایه بی ملاحظه
ساعت 23:45 بود که داشتم می خوابیدم اما صدای آهنگ پایینی ها و سروصداهاشون مزاحم بود، تصمیم گرفتم خیلی متمدنانه! به آقای خونه پیامک بدم که:
[اگه لطف کنید صداها رو کمتر کنید ممنون میشیم!]
چون گیج ویجی! بودم اشتباها دوتا مخاطب اومدم پایین تر و واسه "ابولفضل.م" دوست دورانِ آموزشی سربازی م فرستادمش! و دوباره مجبور شدم واسه همسایه پایینی بفرستمش.
"ابولفضل" جواب داد: [صدای چیو؟] و بعد توضیح دادم: [سلام.آخ آخ ببخشید.تذکر به همسایه پایینی بود!که اشتباها فرستاده شد بهت.شرمنده:-)]، جواب داد که: [سلام_بنده خداها با این سروصداشون سبب شدن 2تا رفیق نصف شب ب یاد هم بیافتن:)]
"ابوالفضل" : [بعدم اگه همسایه پایینی صدامیدن ک نباید با اس اونا رو رهنمون سازی:)_باید پاشی بری در خونشو با سنگ بکوبی_اومد_جف پا بری تو چشش :)))]
من: [بله.باز خداروشکر خواب نبودی!]
من: [نه با اس متنبه شدن،اگه نمیشدن از راههای دیگه وارد میشدم]
"ابوالفضل" : [خواب ک نه_خب خوبه پس_گفتم یادآوری کنم ک این راهه در اغلب اوقات ج میده]
می خواستم بخوابم که اس ام اس بازی شروع شد، البته وسط جواب دادنام خوابم برد!