استرس! (2)
همه چی دست به دست هم داده تا این هفته پر از استرس باشه، هفته آینده هم همین جوری پر از استرس خواهد بود!
1. امروز فهمیدم، خروجی های زحمات 3 ماه گذشته رو به مهندس "عل...ه" ندادیم و اگه به همین دلیل تاخیری در تست پروژه ایجاد بشه و یا تست پروژه با شکست مواجه بشه عواقبش با گروه ما و علی الخصوص منه که مسئول انجام کارها بودم و باید باید! حواسم جمع می بود که ...
2. کار پروژه خودم هم مونده و باید باید! تا آخر هفته آینده از شر این استرس الکی خلاص بشم.
3. زندگی و آینده هم که خودش استرس داره!
پ. نوشت:
1. دیشب ساعت 12 نیمه شب یادم اومد که باید به "مجید.ق" یادآوری میکردیم تا برای صبحونه نون بگیره. امروز ظهر موقع ناهار به "سهیل.ف" میگه: [ساعت 12 از خرید کفش اومده بودیم، تازه یه ربعی بود خوابم برده بود که یکی! اس ام اس داد *فردا نون یادت نره!* و منو از خواب پروند، مجردا از حال متاهلا باخبر نیستن که!مزاحم پیدا کردم! باید شماره ش رو بدم به مخابرات! باید گوشی ش رو بگیرم و شماره م رو از توش پاک کنم!]
2. ساعت 16 پایِ سرویس، "مرتضی.ق" برای من و "محمد.ل" تعریف کرد که: [یه روز "مایکل" میگفت: دخترم 15 سالشه، مادرش نگرانه که چرا هنوز دوست پسر نداره!] یعنی ما هم دغدغه داریم، خارجیا هم دغدغه دارن!
سلام