مترودید!
هفته پیش "مهتاب" اومد تهران و من رفتم دنبالش! البته با مترو و بی.آر.تی رفتم دنبالش.
رفتنا که تنها بودم اینا جلب توجه کرد برام و توی گوشی م به صورت مکتوب ثبت شون کردم:
1. زن جوانی که بیشتر از ی سر و گردن با شوهرش اختلاف قدی داره و لباش هم قرمزه، 10-20 ثانیه به صورت تابلو خمیازه می کشه بدون این که جلوی دهانش رو بگیره!
2. پسر نوجوونی که قیافه نداره و زار و لاغره و شبیه جاستین شلوار پوشیده با اون تی-شرت صورتی ش!
برگشتنا توی بی.آر.تی من نشسته بودم که دیدم یه آقایی داره کفشش رو به کفش من می ماله! منم که کفش م رو قبل این که از خونه بزنم بیرون واکس زده بودم نگاهی بهش انداختم، اون جا بود که خودش فهمید و با خنده گفت: [ببخشید، فکر کردم میله ست] منم با لبخند گفتم: [خواهش می کنم، اشکالی نداره]
مترو ایستگاه دانشگاه امام علی (ع) رفتیم سمت واگن مخصوص بانوان (ته مترو)، مترو که اومد سوار واگنی شدیم که نصفش مخصوص بانوان بود و نصفه دیگه مختلط! چون قسمت درهم! جا نبود به "مهتاب" گفتم: [تو برو اونور] منم یه جای خالی پیدا کردم و نشستم، البته پاهای پسرک خوابیده رو یکم بلند کردم ک بتونم بشینم و بیدار نشه بچه (پسر روی پاهای پدرش خوابیده بود و مادر هم کنار شوهرش نشسته بود). هرچی به قسمت کناری (بانوان) نگاه کردم "مهتاب" رو ندیدم! بعد یکم که توجه کردم دیدم میله های اتصالی رو بهم جوش دادن ک کسی نتونه وارد قسمت ویژه بانوان بشه، بعدشم که ب کنار در نگاه کردم "مهتاب" رو دیدم و با ایما و اشاره و لبخند بهش گفتم :[نرفتی اونور؟! من فکر کردم نشستی!] ایستگاه بعدی سریع رفت بیرون و از درب دیگه وارد قسمت وِیژه شد.
3. مادر پسر بچه ناخن های انگشت شست و اشاره ش رو کامل لاک سیاه زده بود (انگار توی قیر فرو کرده بود)، ناخن وسطی ش رو نصفه لاک زده بود؛ بقیه ناخن هاشم ندیدم دیگه.
:)