استرس!
دلم نمی خواست قبل مطلب دفاع از پایان نامه ارشدم یه همچین مطلبی بذارم اما همش که نمیشه که خاطرات آدم خوب باشه!
داریم به تاسوعا و عاشورا نزدیک میشیم و من میخوام 3 روزی مرخصی بگیرم و بعد سه ماه یعنی دقیقا 93 روز برم مشهد. منتها کار اداره! یه جوریه که نباید کار روی زمین داشته باشی!
بدی ما ایرانی ها هم مشکلمون توی کار تیمی! هست. مساله حال حاضر منم همین کار مشترک من و همکارم (هم دانشگاهیم) یعنی "علی.ح.cp"! هست کاری که بیش از سه هفته س که نتونستیم تحویل بدیم! خب من این مدت درگیر پایان نامه م بودم و انتظار داشتم "علی.ح.cp" کارا رو انجام بده، منم کمکش میکردم تا میتونستم اما آماده نشده تا الان و تا 5شنبه باید آماده بشه دیگه، باید!
دیروز بهش گفته بودم که تا 4چهارشنبه آماده کنیمش که من هفته بعد میخوام برم! اونم میگفت آماده میشه. امروز صبح بهش یه تذکر دادم که فلان کار رو فلان جور انجام بده! که مثل دفعه قبل اشتباهی صورت نگیره و دوباره کاری نشه! بهش برخورده و ناراحت شده! این رو توی بحثی که آخر وقت داشتیم به زبون آورد! میگه: [منظورت این بوده که من بلد نیستم!] بهش گفتم که منظورم این نبوده و فقط یه تذکر بوده که اشتباه دفعه قبل رو تکرار نکنی!1 بعد یه سری صحبتا عصبانی شدمو گفتم: [آره اصن! منظورم همین بود!]
الان اعصابم خورده! از یه طرف کارا لنگ مونده و استرس دارم! از یه طرف با "علی.ح.cp" حرفم شده و یه جورایی قهریم
پی. نوشت: یه کاری رو انجام داده بود یا بودیم! اما یه جاشو اشتباه و این رو نفهمیده بودیم تا دیروز که نتایجمون نمیخوند! امروز بعد تذکر من، بهم گفت: [اصلا خودت انجام بده] منم اومدم به حساب خودم درستش کردم و دوباره run گرفتم و دیدم بازم نتایج نمیخونه! هندسه رو نگاه کردم دیدم هنوزم مشکل داره! بهش گفتم: [درست نشد! هندسه اصلی رو بده](آخه من اصلی رو نداشتم و اومدم مشکل داره رو درست کرده بودم). اونم بحث رو شروع کرد که: [چرا زودتر نگفتی؟!]، [دیدی که تو هم اشتباه میکنی!]، [میخواستم بفهمی که تو هم ممکنه اشتباه کنی] و ...