ولم کنین!!!
چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۷ ب.ظ
موقع نماز مهندس "شا... ...ر"1 که قبلا فامیلیش "کا...ی"2 بوده باهام داشت صحبت میکرد که خونه رو چهکار کردم و اینا. پرسید قصد آستین بالا زدن نداری؟! گفتم نه! البته اشاره کردم که اگه موردی پیدا بشه چرا! و این رو هم نگفتم که ...!!! گفتم واسه انجام این کار باید برم مشهد. گفت تهرونی بگیر! گفت اگه مشهدی بگیری مثلِ من همیشه باید در رفت و آمد باشی ولی تهرانی نه! بهش گفتم که آره، یکی از همخونهایهام ("علی.س") خانمش تهرانیه و نصف هفته خونه پدر خانمشه تازه هنوزم باهم نشدن! و بهش گفتم که من میخوام برگردم! بازم طبقِ معمول آیه یاس خوند:( و بازم گفت که چند سال پیش از مشهد پذیرش گرفته ولی اینجا با انتقالش مخالفت کردن! گفت هنوز که پات محکم نشده دنبالش باش که برگردی مشهد وگرنه...:( میگه پیمانی باشی بازم بعدا ولت نمیکنن تا 30 سال!:| ولی من آدمِ تهران بمون نیستم! فوقش 6 سال! زیربار نمیرم. اصلا برچسب تهران،اداره رو به این امید مینویسم که بعدا مشهد،اداره هم بهش اضافه بشه!3
پ. نوشت1: مهندس مشهدیِ خودش البته اصالتا سبزواری
پ. نوشت2: چهارشنبه هفته پیش که من و مهندسان "محمد.ل"، "مه...ی" و "شه...ز" رفته بودیم بازدید از یه جایی! فهمیدیم که فامیلیش رو عوض کرده! البته تویِ بچهها! فقط من و "محمد.ل" قضیه رو میدونیم.
پ. نوشت3: بعدا در یه مطلب، مبسوط در موردِ معضلِ تهران بودنم مینویسم!