بستنی و تصمیم کبری!
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ق.ظ
ساعت 15:30 سرِ کار بودم که "محمد.س" اساماس داد: [مهمون ناخونده نمیخوای]، جواب دادم: [سلام.آدرس داری؟] و دوباره یه اس دیگه زدم که: [کجایی الان؟] گفتم اگه اینوراست! که اضافهکار زیاد! واینستم. 8 دیقه صبر کردم! جواب نداد واسه همین زنگ زدم. مشغول بود...خودش بعدا ساعت 16:39 وقتی مهندس "مه...ی" اومده بود قسمتمون زنگ زد. گفت اومده فلانجا! بهش گفتم اگه میخواد که زودتر میام خونه! شب نمیموند! قرار شد پنجشنبه دوباره بستنی!!! بگیرم برم خوابگاه (1). گفت بستنیای که قرار بود توسط 4 نفر خورده بشه رو دو نفری با "آقای پ"!!! خوردن! ازش پرسیدن تویِ یه وعده؟ گفت آره!
امروز باید یه تصمیم سخت میگرفتم! سالِ خونهای که توش هستیم با پایانِ ماه تموم میشه و دنبالِ یه خونه بودیم، البته من که نه! "علی.ا" دنبالِش بود. اینجا رو 5 میلیون با 450 اجاره گرفتهبودن بچهها (2)! الان صابخونه میگفت 5 تومن 550 یا 15 میلیون 250 اجاره! اینجا برام یه حسن عالی داشت! پیاده حداکثر یه ربع تویِ راه بودم. اما خب بدیهایی هم داشت: سوسک، زیرزمین و آنتن ندادن!!! و خطر مرگ در زمستان!!! "علی.ا" یه خونهای رو دیده بود بعد بهم زنگ زد و گفت 25 میلیون رهن تنها!!! فیلم هم گرفتهبود که بهم نشون بده! طبقه دوم بود و راهش هم خیلی دورتر. اومد خونه بهم گفت قراره فردا قولنامهش کنه! البته اگه من اوکی باشم! قرار شدهبوده که 10 تومن رو فردا بدیم، 10 اول شهریور و 5 تومن هم آخر شهریور. تصمیم سختی بود! هم راهم دور میشد هم یه پولِ گنده باید میدادم البته اجاره دیگه نداشت! (3) دو دل بودم تا اینکه زنگ زدم و با بابام صحبت کردم! به "علی.ا" گفتم الان من نمیتونم 5 میلیون سهمم رو بدم! گفتم 3 تومن، البته داشتم ولی نمیخوام فعلا به پول حقوقم دست بزنم تا حکمم بیاد! میخوام ببینم حقوق اولین ماهم چقدره که به عهدم وفا کنم!!! قرار شد قسط اول! رو اون بده و من واسه اول برج 7 تومن جور کنم؛ واسه همین زنگ زدم خونه و به بابا گفتم. گفتن مشکلی نیست و برام میفرستن، اینجا بود که دلم قرصتر شد!:)
پ.نوشت 1: پنجشنبه گذشته برخلاف تصمیم قبلیم نرفتم خوابگاه چون اینترنتشون قطع بود! دکل و اینا!!!
پ.نوشت 2: من تا اواخر خرداد خوابگاه بودم و بعدش بهشون اضافه شدم.
پ.نوشت 3: قرار شده ماهی 1000! بدیم که معاملهمون درست باشه!