گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
محبوب ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|

17 اسفند 93

يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۳۲ ب.ظ

1. رفتیم پیش "اب...ی" تا مشخصاتمون رو توی سیستم وارد کنه واسه درج در کارت شناسایی وزارت!1

2. "اب...ی" آخرش به متاهلا (سهیل،مجید و علی) گفت از اردیبهشت می تویند تقاضای خونه سازمانی بدید و حدودا یک ماهی طول میکشه که در کمیسیون مطرح بشه و بهتون تعلق بگیره.2

3. به "محید.ق" گفتم شما اردیبهشت تقاضا بدید، اگه بهتون خونه سازمانی دادند بعد من برم ازدواج کنم!

4. "محمد.ل.ف" یه سینی با سه تا فنجون آورد تا واسه دکتر "پ" و خودمون چایِ لاهیجانی که "سهیل.ف.ج" آورده بریزه، دکتر هم ازش تشکر کرد و گفت: [ایشالا عروسی بچه سومِ ت!] "محمد" هم گفت: [هنوز کو تا بچه! مجردیم فعلا که! آقای "مح...ی" یه پله جلوترن باز!] دکتر دوباره با اشاره به من گفت: [آقای "مح...ی" متاهل بشه زندگی موفق و خوبی داره، آدمِ با محبّتیه!] منم دوباره جیگرکیف شدم!

5. شب که با "سهیل" و "مجید" میرفتیم سمت سرویسا، صحبت از خروپف! شد. اینکه نزدیکای ازدواجِ "سهیل" خانمش ازش میپرسه: [خروپف که نمیکنی یه وقت؟!] یا "مجید" که خروپف میکنه و مادرش از دستش عاصی بوده و از خانمش که تازه باهم شدن پرسیده: [چه جوری تحمل میکنی خروپف ش رو؟] خانمش هم در جواب گفته: [اصلا تا حالا نفهمیدم!]

پ. نوشت1: به "سهیل.ف.ج" هم یک ماه پیش گفته بودم که یکی از فانتزیام! اینه که پلیس راهنمایی و رانندگی جلوم رو بگیره بعد من کارتم رو دربیارم و بگم همکاریم!

پ. نوشت2: البته جناب "اب...ی" زیاد دروغ میگه!

ج. نوشت: ان شاءالله که گیر و گور کارمون فردا برطرف بشه! نمی خوام 28 اسفند و هفته دوم سال جدید برم سرکار!

ب .نوشت1: اون قضیه وعده خونه سازمانی هم مثل بقیه حرفای "اب...ی" دروغ بود! هیچکدوم از بچه ها تا الان (94/10/03) خونه سازمانی نگرفتن فقط "سهیل.ف.ج" داره خونه ش درست میشه اگه خدا بخواد.

ب .نوشت2: به اون فانتزی ای که میخواستم رسیدم! آخرای تابستون امسال (94) که واسه عروسی رفته بودیم بُش...ه!، برگشتنا پلیس جلومون رو گرفت و برچسب معاینه فنی میخواست که نداشتیم و کارت ماشین و گواهینامه بابا رو برد داد به همکارش تا اعمال قانون مون کنه؛ منم سریع کیف مدارکم رو برداشتم و با بابا از ماشین پیاده شدم تا شانسم رو امتحان کنم! که جواب داد:>البته قبلش پرسید که: [چکار واسه ما انجام میدید؟] منظورش این بود که کاری که ما انجام میدیم به چه درد اونا میخوره که براش توضیح دادم!  :-)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۷

نظرات  (۱)

۰۴ دی ۹۴ ، ۱۶:۱۷ خانوم مهندس
آقا تو چیکاره ای ؟ :/
پاسخ:
مهندسِ کارمند یا کارمندِ مهندس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">