گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

گاه-نوشت-های یک مسافر

می_نویسم یادگاری تا بماند روزگاری؛ گر نبودم روزگاری این بماند یادگاری

آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
محبوب ترین مطالب
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۵/۰۸/۱۱
    :|

آخ دلم...!

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۷ ب.ظ

 امشب فیس آف کردم! شبیه مدل ترم آخر کارشناسی، آخه فردا عروسی دعوتم8->، عروسی "محمد.ک" و خانم "ص" همکلاسی­های ارشدم. یادمه 19 دی ماه 90 بود که "محمد.ک" توی ماشینش ازم پرسید ک چرا همیشه ریش (ته­ریش) میذاری و منم گفتم که اتفاقا دامادمون هم تازگی ازم همین سوال رو کرد که چرا از وقتی اومدی تهران ریش­دار شدم. در جواب "محمد" گفتم: [همین­طوری. انگیزه! ندارم]

الان توی جَوّی قرار گرفتم که دلتنگ شدم و به پهنای صورت اشک ریختم!:(( منم که اشکم لبِ مَشکَمه!:|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۲
یادگار

تهران

خانواده

نظرات  (۱)

۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۵ خانوم مهندس
واقعا؟ اشک میریزی؟ خیلی وقته ندیدم یه پسر گریه کنه.
نعمت بزرگی داری قدرشو بدون
چه بامه همکلاسی ارشد و ازدواج
پاسخ:
بله خب، بعضی وقتا اشک آدم درمیاد!
چرا ندیدید؟! آخرین بار کِی بوده؟!
قدر اشکام رو؟!
بامزه س؟! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">